او به او می گوید که نامش کلرآبشایر است و ۱۴ سال است که او را می شناسد. این نسخه از خودش جوانترین نسخه ای است که او تا به حال او را دیده است. آنها قصد دارند آن شب شام بخورند. هنری در حال آماده سازی آپارتمانش را تمیز می کند، واضح است که انتظار دارد بین او و کلر اتفاقی بیفتد.